این مجال که با حضور «
تهمورس پورناظری » انجام شد به توضیحاتی اندکی در خصوص این اجرا اختصاص یافت و در ادامه با صحبتهایی که
پورناظری در خصوص یک سری مسائل ازجمله رسانهها و بهطورکلی حامیان هنرـ انجام داد؛ شاید بهظاهر جلسه را از هدف اصلی خود که همان توضیح در خصوص اجرای اول و دوم شهریورماه است دور کرد. اما وی اظهار داشت وارد شدن در اینگونه از بحثها کاملاً هدفمندانه است چراکه معتقدم باید بعضی زیرساختها اصلاح شوند تا درنهایت به اجرایی مطلوب برسیم.
در آغاز این مجال «
تهمورس پورناظری » در خصوص اجرای
کنسرت پرفور منس «
تهمورس و ما » بیا نداشت: «در ابتدای امر قصد نداشتیم این اثر را بهمنظور اجرای رسمی انتشار دهیم چراکه حدود یک سال و نیمی میشد من انرژی خود را صرف مسائل زیرساختی موسیقی کرده بودم اما ازیکطرف احساس میکردم از موسیقی دور شدهام و از طرفی روزنههای امیدی را مشاهده میکردم که تا حدی این پرتوهای امید نیز در عمومی جلوه دادن اثری که قرار بود بهصورت کاملاً شخصی و درونی بروز پیدا کند،مؤثر واقع شدند بهگونهای که شاید حدود هشت ماه پیش فکر نمیکردم روزی چنین اثری را انتشار دهم در حال حاضر نیز باید بگویم در این مجموعه نگاهی بازیگوشانه به ساخت چنین اثری داشتم . دوست دارم که منتقدین و اصحاب رسانه به من حق بدهند که هر از چند گاهی این نگاه بازیگوشانه را داشته باشم . نود درصد این اجرا بیکلام است زیرا این اجرا پیرو شعر نیست و فکر میکنم در برخی مواقع فضایی را به وجود میآورد که شاید مخاطب چشمهای خود را ببندد و تصویر شخصی خود را از اثر اجراشده دریافت کند.به همین دلیل نامی از کنسرت پرفور منس آورده شده ،اصرار ما برای استعمال کنسرت پرفورمنس نیز همین بود که این اجرا بهصورت جداگانه نه پرفور منس است نه کنسرت بلکه کنسرتی است پرفور منس!که به کارگردانی « رضا موسوی » و « توماج دانش بهزادی » به سرانجام رسیده است. شامل چهار پرده میگردد که پردهی اول مربوط به بخش اول و سه پردهی بعدی مربوط به بخش دوم میشود. بخش اول ،مخاطبان شاهد حضور روزمرهی نوازندگان این اجرا هستند و در بخش دوم که شامل سه قسمت است شاهد نوعی پیوند با عرفان هستیم چراکه رو شعری از مولوی و همچنین سیاوش کسرایی به نام « مردی که نه میگفت » کار میشود که در قسمت شعر مولوی از سماع استفاده میشود که این وظیفه نیز بر عهدهی «
امیرحسین حسن نیا » است.»
وی در ادامه افزود: «اجرای پرفور منس در ایران کمنظیر بوده و باید اصحاب رسانه از این امر حمایت کنند.»
پس از پایان گرفتن این بحث پورناظری در خصوص حمایت رسانه گفت: «احساس میشود که تمام عوامل موسیقی بهنوعی رو به رویهم جبهه میگیرند و پایان این وضعیت فقط و فقط به دست رسانهها انجام میشود در حال حاضر وضعیت نا به سامانی را تجربه میکنیم که حتی صداوسیما نیز از هنرمندان خود حمایت نمیکنند و برخی از آثار را بهطور رایگان مورد سمع مخاطبان خود قرار میدهند بهعنوانمثال در خصوص تیتراژ سریالی به نام « تنهایی لیلا » شاهد آن هستم که بیشتر کارهای من با آهنگسازی شخصی دیگر پخش میگردد که این برای یک رسانه مطلوب نیست جالب اینجا است که برای ساخت این موسیقی ابتدا میخواستند از خانوادهی ما کمک بگیرند اما میبینم که وضعیت بهگونهای دیگر پیش رفت اما رسانهها تلاشی نکردند که این مسئله را شفافسازی کنند من امروز اینجا آمدهام که به بهانهای نشست بگویم حاضرم برای درست کردن زیرساختهای موسیقی با اصحاب رسانه همفکری و تعامل داشته باشم .»
بعد از شکلگیری برخی گلایهها توسط خبرنگاران و همچنین پورناظری؛ در پایان جلسه هم خبرنگاران و هم پورناظری بیان داشتند که حاضرند برای پیشبرد موسیقی به تعامل و همفکری در خصوص اصلاح زیرساختهای موسیقی دست بزنند حال این تعامل به هر شکل باشد خواه ازنظر برگزاری جلسات و خواه جواب دادن تلفن خبرنگاران!
منبع :
ریتم نو
نویسنده :
فرزین پاکطینت