آیا کتاب تازهای در دست انتشار دارید؟
خیر. فکر میکنم کتاب بعدیام را سال 1400 منتشر کنم،یک قرن بعد.
مدتی است که سبک شما عوضشده است،خاصه شعرهای بعد از کتاب« ندیده بانی»تان، میخواستم بپرسم آیا جهانبینیتان عوضشده است؟ پیرو سبک یا شخص خاصی شدهاید؟ و اینکه این تغییرات را درمجموع مثبت ارزیابی میکنید یا منفی؟
همانطور که از کتاب ندیده بانی پیداست،هیچ اعتقادی به سکونت در یک نقطه ندارم و مدام قالبها، مضامین و سبکهای مختلف را امتحان میکنم نهفقط برای آنکه صرفاً امتحان کرده باشم،بلکه حس و حال بنده ایجاب میکند که گاهی اوقات بسیار کلاسیک و با زبانی قدمایی بنویسم و گاهی اوقات هم دیدهشده از کلمات و جملات لاتین نیز استفاده کردهام و درواقع هیچوقت جلوی خودم را در امر تجربهگرایی نگرفتهام. در رابطه با تغییر سبک هم باید اذعان کنم که اشعار کتاب (ندیده بانی) حدفاصل سالهای 86 تا 92 سروده شده است و طبیعتاً در کتابم اشعاری وجود دارد که متعلق به شانزدهسالگی من بوده،یعنی زمانی که من در ابتدای راه یادگیری وزن و عروض بودم و همچنین اکثر اشعارم مربوط به دورهی قبل از ازدواجم بود که جهانی متفاوتتر از حال داشتم. جسارتم بهمراتب بیشتر از حال بود اما واجد پختگی لازم نبود و حتی شاید بتوان گفت که در آن دوران بمب انگیزه بودم اما اکنون همهی آن وضعیتهای سابق تغییر کرده است و حقیقتاً نمیدانم که این گذار و تغییرات چقدر مثبت و یا منفی بوده است.
در رابطه با جهانبینیام نیز همانطور که قبلاً اشاره داشتم باید بگویم صد درصد نسبت به قبل تغییر کرده است، شرایطی از قبیل: ازدواج،صاحب فرزند شدن، بازگشتم از تهران به قزوین و... در این تغییر ذائقه دخیل بودهاند .همچنین کسی نمیتواند ادعا کند که تحت تأثیر هیچ شاعری نبوده و هر آنچه نوشته صرفاً برآمده از استعداد ذاتی خودش بوده، بلکه هر شاعری همانطور که تحت تأثیر فیلمها،تئاترها،داستانها،عکسها،نقاشیها و هنرهای دیگر قرار میگیرد لاجرم متأثر از اشعار شاعران معاصر و کهن نیز هست و هیچکس از این قضیه مبرا نیست، اما ازآنجاییکه بنده سلیقههای بسیار متنوعی در شعر معاصر دارم،خودم را ادامهدهنده و یا پیرو یا مقلد کسی نمیدانم اما از همه تأثیراتی را که باید،میگیرم.
بهطور مثال از «فاضل نظری» گرفته تا «سید مهدی موسوی»،همچنین از« کاظم بهمنی» تا« محمد سعید میرزایی»،از زندهیاد «حسین منزوی »تا استاد «محمدعلی بهمنی» و... تأثیر گرفتهام،که همهی این عزیزان استعدادها و جهانبینی خاص خودشان رادارند که موردپسند بنده نیز هست و به فراخور حال و هوا از تجربیات گذشتهی این دوستان و شاعران بهره میبرم،نقاط قوت و ضعف را شناسایی کرده و با عنایت به این نکات اشعارم را بهبود میبخشم.
باید اضافه کنم بعضی از همین شاعرانی که نام بردم 15 الی 20 سالی طول کشیده تا بدین جایگاه فعلی رسیدهاند، من به عنوان یک شاعر جوان اگر میخواهم حرفی برای گفتن در عرصهی ادبیات داشته باشم باید همهی این 20 سال را در عرض یک سال طی کنم.و مثلاً باید بدانم که «محمد سعید میرزایی» چه کرد که در دهه هفتاد آن تحول نسبتاً عظیم را در غزل معاصر بنیان نهاد،چه اتفاقهایی افتاد،چه کمبودهایی داشت که جای خود را به غزل پستمدرن داد و غزل پستمدرن چه اشکالات و نواقصی داشت که فقط یکی دو نفر از پسش برآمدند و بقیه عملاً تبدیل به مقلد و مرید و کپی کاری شدند و حقیقتاً شورش را درآوردند و...
جناب قنبرلو چه شد که پایتان بهطورکلی از سلسله جلسات موسوم به خانهی ترانه بریده شد و شما که در آن محفل نسبتاً فعال بودید بهیکباره عطایش را به لقایش بخشیدید؟اگر امکانش هست توضیحات مبسوطی عنایت بفرمایید
اگر راستش را بخواهید خانهی ترانه بین سالهای 88 تا 90 تریبون خوب و مفیدی بود،اما به خاطر همین جریان متأخر زرد که هم از طرف مدیریت جلسه بود و هم از طرف افرادی که در جلسات شرکت میکردند خیلیها رفتند و پشت سرشان را نیز نگاه نکردند.
افرادی چون« افشین مقدم»،«روزبه بمانی»،«رستاک حلاج» و ....که این اتفاق و کوچ دست جمعی آرامآرام خانه ترانه را از آن اعتبار اولیهی خود ساقط کرد و حاشیه جای متن را گرفت.
بنده نیز بهعنوان عضو کوچکی از خانه ترانه زمانی که با این وضعیت مواجه شدم، متن دلسوزانهای را در باب همین قضیه منتشر کردم که بلافاصله مورد استقبال جناب آقای «ابراهیم اسماعیلی اراضی» قرار گرفت و ایشان در پیام خصوصی از بنده تشکر کردند و متن مذکور را دلسوزانه و دقیق دانستند
اما در ادامه با رفتار بهشدت زشت و زننده خانه ترانه و مدیریت و دوستان بهاصطلاح وی آی پی نشین مواجه شدم که این جبههگیری برایم بسیار عجیب مینمود.
البته شایانذکر است که پس از توضیحاتی که منباب متن مذکور به مدیریت جلسه جناب آقای دکتر«افشین یداللهی» دادم و در رابطه با عدم نقدپذیری مدیریت جلسه و همچنین افرادی که کارهای بچهها را نقد میکردند از ایشان گله میکردم که چرا فردی که در خانه ترانه مورد اعتماد شما نیز هست و همواره در نقدها حضور پررنگی دارد و از فسادهای موجود در فضای ترانه و بازار ترانه گلایه میکند،به خاطر موضوعی که باید از من شاعر یا ترانهسرا دفاع کند بنده را به استفاده از روابطش در مارکت ترانه تهدید میکند و علناً به بنده میگوید که اگر فلان کار را انجام ندهی از روابطم استفاده میکنم تا کارهای شما به اجرا نرسد،در همین اوضاع جناب دکتر یداللهی در کمال خونسردی میفرمایند که این قبیل مسائل در فضای ترانه طبیعی ست!
که خب حتماً وقتی ایشان میگویند حتماً طبیعی ست دیگر!
حالا با این وضعیت پیشآمده من خیلی خوشحالم که بعد از چند سال این افراد با چنین سابقه و گذشتهای جریانی راه انداختهاند تحت عنوان ضد زرد! که امیدوارم صادقانه باشد و ما در آینده شاهد چنین رفتارهای زردی از خود مجموعه ترانه نباشیم،که اگر چنین نباشد و شواهدی دال بر صادقانه بودن مدعایشان ببینم حتماً از این جریان حمایت خواهم کرد اما در کل فکر میکنم خانه ترانه تلفات سنگینی را متحمل شد تا به این نتایج برسد اگرچه هیچوقت برای اصلاحات دیر نیست...
جناب قنبرلوشما شاعر جوان و کم سن و سالی هستید بااینحال در میان اهالی ادب نسبتاً شناختهشده هستید دلیل این امر را چه میدانید؟
یک دلیلش ازنظر خودم همان نگاه به نوع تأثیرپذیری از شاعران نسلهای قبل هست، یعنی سعی کردم از تجربیات چندین و چندسالهی شاعران در سبکهای مختلف استفاده کنم و مسیرم را کوتاه کنم و بهاصطلاح میانبر بزنم.
دلیل دیگری که به ذهنم میرسد پشتکار و انگیزهی زیادی بوده که همواره داشته و دارم. همچنین سبک و نوع خاص زندگیام بوده که در مقایسه با همسنوسالانم شاید بتوان گفت که خیلی نادر و بینظیر بود و همین میتواند تأثیرات خاصی را در شعر من و پیگیری مخاطب بگذارد و شاید استفاده درست و بهموقع از رسانههای مجازی دلیل دیگر آن باشد.
در حال حاضر خودتان را در چه سبکی قرار میدهید و آیا اصلاً قائل به سبک خاصی هستید یا خیر؟
راجع به این سؤال فکر میکنم پیشتر توضیح دادهام، گاهی کلاسیک،گاهی نئو کلاسیک،گاهی غزل پست مدرن،در قالب هم که غزل مثنوی،رباعی،چهار پاره و جدیداً قالبهایی که حتی اسمی برایشان نمیتوانم بگذارم.
از سرنوشت کتاب دردانه چه خبر؟ آیا برنامهی خاصی برایش در نظر گرفتهاید؟
(دردانه) یک پروژهی چهارجلدی ست، دردانهی یک تا سه و دردانهی دردانهها(که منتخبی از سه دردانهی قبلی ست)
دردانهیک به لطف خدا به چاپ چهارم رسیده است و بهتازگی چاپ چهارمش منتشر میشود و دردانهی دو به امید خدا در نمایشگاه سال آینده کتاب تهران عرضه خواهد شد
آقای قنبرلو با کارگاههای شعر میانهتان چطور است؟ آیا موافق برگزاری چنین اتفاقاتی هستید و اینکه آیا قصد راهاندازی کارگاه شعری را ندارید؟
حقیقتاً نظر خاصی راجع به کارگاههای شعر ندارم اما از هر چیزی که یک شاعر را به یک مکانیک تبدیل و تقلیل دهد بهشدت واهمه دارم و دوری میکنم.
در مورد برگزاری کارگاه نیز باید بگویم که خیر بنده خودم را در حدی نمیبینم که بخواهم به کسی چیزی بیاموزم
منبع :
ریتم نو
نویسنده :
محمد امامی